دیکشنری
داستان آبیدیک
eating house
itɪŋ ha͡ʊs
فارسی
1
عمومی
::
خوراك پزخانه، رستوران
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EAT THROUGH
EAT TO LIVE, NOT LIVE TO EAT
EAT TO YOUR FILL
EAT UP
EAT UP WITH
EAT WORDS
EAT, DRINK, AND BE MERRY, FOR TOMORROW WE DIE
EATABLE
EATEN
EATER
EATERY
EATH
EATING DISORDER NOT OTHERWISE SPECIFIED
EATING DISORDERS
EATING DISORDERS INVENTORY
EATING HOUSE
EATINGHOUSE
EAU DE PARFUM
EAU DE TOILETTE
EAU DE VIE
EAU SAUVAGE BY CHRISTIAN DIOR
EAVES
EAVESDROP
EAVESDROP ON
EAVESDROPPER
EAVESDROPPERS NEVER HEAR ANY GOOD OF THEMSELVES
EBAY
EBB
EBB AND FLOW
EBB AWAY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید